خلاصه داستان: داستان دختری به‌نام راکل که به پسر همسایه‌اش علاقه دارد و در آینده پسر نیز برخلاف مخالفت‌های خانواده‌اش به راکل علاقه‌مند می‌شود...

خلاصه داستان: داستان درمورد پسر نوجوانی به نام متیو است. زمانی که دارد در اتاق خود با دوست خود تلفنی حرف میزند متوجه دختری زیبا در همسایگی خانه خودشان می شود و وقتی که دزدکی به او نگاه می کند آن دختر متوجه او می شود و...

خلاصه داستان: یک خرس سیاه آمریکایی پس از خوردن کیسه‌ای پر از کوکائین، در یک شهر کوچک در جورجیا، تبدیل به موجودی خطرناک و غیرقابل کنترل می‌شود. حال گروهی از مردم محلی و گردشگران باید با یکدیگر متحد شده تا از حملات مرگبار این خرس خطرناک جان سالم به در ببرند…

خلاصه داستان: یک دلال کهنه کار گلدان یک خانواده جعلی به عنوان بخشی از برنامه خود برای انتقال یک محموله عظیم علف هرز از مکزیک به ایالات متحده ایجاد می کند...

خلاصه داستان: زمانی که یک فناوری جدید تسلیحاتی مرگبار نظم جهانی تهدید می‌کند،مامور ویژه اورسون فورچون و تیم او یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های سینمای هالیوود را برای یک ماموریت مخفی استخدام می‌کنند...

خلاصه داستان: دختر «رابین هود» زمانی که پی می برد پدرش توسط «پرنس جان» اسیر شده است، به پسر «شاه ریچارد» و جانشین برحق سلطنت کمک می کند تا دوباره تاج و تخت را بدست آورد و همینطور پدرش را آزاد کند...

خلاصه داستان: «سانی کوفکس» (سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام «جولیان» را به فرزندخواندگی قبول می کند…

خلاصه داستان: "بیل" خوشبخت نیست.او با "جس" دختر یک بانکدار ازدواج کرده و شغلی بی هدف در بانک دارد.وقتی "جس" دست به خیانت می زند،"بیل" پا در مسیری برای پس گرفتن همسرش می گذارد و...

خلاصه داستان: آلن» (اسمیت)، پسر یک صاحب اسباب بازی فروشی، تعدادی از اسباب بازی های جدید را به جان هم انداخته است: «کاماندوهای ویژه» علیه «گورگونیت ها». اما آن چه «آلن» نمی داند این است که این اسباب بازی ها طوری طراحی شده اند که بتوانند حرکت کنند، لب بزنند و سخن بگویند. هدف کاماندوهای ویژه، نابودی «گورگونیت ها ...

خلاصه داستان: گرو برای تبدیل شدن به عضو جدید یک گروه شرور مصاحبه می‌دهد. مصاحبه خوب پیش نمی‌رود و با بدتر شدن اوضاع گرو به یکی از دشمنان این گروه شیطانی تبدیل می‌شود. هنگام فرار از دست این گروه شیطانی گرو با ناکلز وحشی آشنا شده و پی می‌برد که حتی افراد بد نیز به کمی کمک از سوی دوستان خود نیاز دارند.